میخانه سرای عاشقان است


خود خلوت خاص عاشقانست

عالم بدن است و عشق جانان


جان است که در بدن روانست

عشقست که عاشق است و معشوق


در مذهب عاشقان چنان است

با صورت و معنئی که او راست


چه جای معانی و بیان است

جام است و شراب و رند و ساقی


در مجلس ما همین همان است

در دیدهٔ مست ما نظر کن


نوری که به چشم ما عیان است

این گوهر نظم نعمت الله


از بحر محیط بیکران است